* براي پدرم که در سپيدي زمستان رفت
مي بوسم
شانه هايت را
که تکيه گاه زمين بود
دست هايت را
که بوي خاک مي داد
بوي گندم
و زخم هايت را
که تقويم مظلوميت انسان بود
تقويم دردمندي تاريخ
از تو بنويسم
حکايتي مي شود
حکايتي
بهار که مي آمد
آرام ، آرام
پلک جوانه ها را
باز مي کردي
و خوشه هاي سبز
خوشه هاي طلايي
قامت مي بستند پشت سرت
هميشه
پيشنماز مزرعه بودي
امام گندمزار
و سجاده و مهر
نيمي از سرمايه ات بود
چه شب هايي !
همسفر بودي با ماه
و آوازهاي آبي حبله رود را
با لهجه ي مهربان ايل
تا سپيده دم
تلاوت مي کردي
دور دست ترين ستاره ها
چشم انداز تو بود .
امّا
آسمان من
از جايي آغاز مي شد
که تو ايستاده بودي .
از توگفتن
هميشه
غنچه هاي انار را
در دفترچه هاي مشقم
مي شکفت
اما امروز
واژه هايم
بي حس شده اند
يخ زده اند
زمستان
جاي تو
تکيه داده است
به پشتي ايوان روبه رو
خدا حافظ
اي گرمي لحظه هاي سلام
خدا حافظ .
حسينت را دم شمشـــير دادند
تن ماه برادر داد خورشيــــــــــــد
کنار پيــــــــکر گلگــــــون اکبـــــــــر
گلوي سرخ اصغر داد خورشيـــــــد
******
براي آنکه رويــــــــت را ببوسند
تن آلالــــه بويـــــــت را ببوسند
ملايک مادران صف مي نشينند
گلويــــت را گلويــــت را ببوسند
******
دلي دارم ، دلي دارم ، فدايـــــــــت
سر آشفتـــــــه بازارم ، فدايـــــــــت
دوبيتي مي نويسم ، از غم دوست
دوبيتـــي هاي بيمارم ، فدايــــــــت
*ايستگاه خورشيد
به امام رضا (ع)
به ميهماني ات مي آيم
هر روز
با بليت شب
سلامم : زمستان
جانم : پاييز
پيغامم : تشنگي .
برمي گردم
با قطار، قطار؛ سپيده
کوپه ، کوپه ؛ آفتاب
فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشني .
آه اي امام عشق
دعوتم کن دوباره
به يک لقمه ماه
به يک تکه بهار
در ايستگاه خورشيد
**فرصتي براي گريستن نيست
شش ماهه ات را به خاک بسپار
بي غسلي و کفني
با لبخندي
وصلواتي
فرصتي براي گريستن نيست
تفنگت را بر دار
و موشک دست سازت را
و خشمت را
به شکم هاي متورم از نفت
اميدي نيست
به آن سوي ديوار هاي طلا
اميدي نيست
از قصر هاي نيل
از سالن هاي رقص عربي
انتظاري نيست
تفنگت را بردار
فرصتي براي گريستن نيست
شش ماهه ات را به خاک بسپار
با لبخندي وصلواتي
مي دانم طوفاني خواهد شد
با 313 گرد باد عظيم
گرد باد سرخ
گرد باد سبز
و غرش رعدهاي بهاري
سرانجام آغاز خواهد شد
شش ماهه ات را به آسمان بسپار
با لبخندي
و پيامي
براي راغب حرب ها احمد ياسين ها رنتيسي ها .
شش ماهه ات را به خدا بسپار
با فاتحه اي
و بدرودي
تفنگت را بر دار
و موشک دست سازت را
و خشمت را
فرصتي براي گريستن نيست.
* * دنيا براي تو نبود * به آستان بي نشان فاطمه زهرا (س)
دنيا براي تو نبود
اي زيور گردنت
تسمه ي مشک !
دنيا براي تو نبود . (1)
مي دانم
پينه ي دستانت را
هر روز
با علي (ع(
قسمت مي کردي
ودستاس تو
آسمان را مي چرخاند (2)
دنيا براي تو نبود
ترديد دارم
خرمايي از فدک
خورده باشي
کاش مي دانستم
وقتي ستارگان
تو را تشييع کردند
) امام ع(
اشک هايش را
به کدام گوشه ي بقيع
بخشيد!
------------------------------------------------
1- رسول خدا : دنيا براي محمد(ص) وآل محمد (ص)نيست : شهيدي، دکتر سيد جعفر ، زندگاني فاطمه زهرا
2- علي (ع) : فاطمه(س) در خانه من آنقدر دستاس کرد که دستانش پينه بست
، آنقدر با مشک آب کشيد که بند مشک بر شانه اش جاي انداخت
و آنقدر خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت : شهيدي ، دکتر سيد جعفر ، زندگاني فاطمه زهرا
درباره این سایت